ابومعبد خزاعیمنقذ بن ربیعه خزاعی، مشهور به ابومعبد از جمله صحابیان و روات حدیث رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده است. وی هنگام هجرت پیامبر به مدینه به همراه همسرش مسلمان شد و به مدینه مهاجرت کرد. ۱ - معرفی اجمالیعبدالعزی بن منقذ بن ربیعه خزاعی، مشهور به ابومعبد از جمله صحابیان و روات حدیث رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میباشد. در خصوص زندگی او مطالب چندانی در منابع ذکر نشده است. در بسیاری از منابع نام او اکثم بن جون [۷]
ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران فرهنگ واندیشه، بیتا، ج۴، ص۲۹۲.
ذکر شده است و در برخی از منابع هم نام او اکثم بن ابیالجون [۸]
ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران فرهنگ و اندیشه، بی تا، ج۴، ص۲۹۲.
یا اکثم بن عبدالعزی آمده است.وی عموی سلیمان بن صرد خزاعی (رهبر توابین) بوده است. همسرش اممعبد از زنان مهاجر و مسلمان زنی دلیر و با فضیلت و بخشنده بود. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و همراهان ایشان به هنگام هجرت به مدینه در منزلگاه قدید (موضعی است نزدیک مکه). مهمان اممعبد شدند به نظر میرسد، همین امر زمینه اسلام آوردن او و شوهرش؛ ابومعبد شده است. ۲ - اسلام ابومعبد و همسرشدر منابع آمده است: «پیامبر خدا به قصد هجرت به مدینه، از مکّه خارج شد. ابوبکر و غلامش (عامر بن فُهَیره) و راهنمای آن دو (عبداللّه بن اریقط لیثی) بر در خیمه امّمعبد خُزاعی، گذر کردند. او زنی بود که جلوی خیمه مینشست و به دیگران آب و غذا میداد. از او پرسیدند که آیا گوشت و خرما دارد تا از وی بخرند؛ اممعبد به خاطر قحطی و خشکسالی از این که نمیتوانست از ایشان پذیرایی کند عذرخواهی کرد. طبق نقلی دیگر اممعبد گوسفندی برای پیامبر و همراهانش ذبح کرد. در همین زمان چشم پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به گوسفند لاغری افتاد که در کنار خیمه بود در اثر دعای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پستان گوسفند پُر از شیر شد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ظرفی طلبید. آن گاه، شیر فراوانی از آن دوشید همگی از آن شیر خوردند و سیر شدند. [۱۷]
ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران فرهنگ واندیشه، بی تا، ج۱، ص۲۳۰.
سپس ظرف را پر از شیر کرد و نزد اممعبد گذاشت و به طرف مدینه حرکت کردند. وقتی ابومعبد به خیمه برگشت از همسرش در خصوص آن ظرف شیر سوال کرد. اممعبد به مبارکی قدوم مهمان خویش اشاره کرد و ماجرا را بیان کرد. ابومعبد گفت: به خدا قسم این مرد همان پیامبر قریش است که او را تعقیب میکنند. سپس از اممعبد خواست تا شمایل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را توصیف کند... ابومعبد گفت اگر او را دیده بودم از او میخواستم تا مرا به همراهی خویش مفتخر سازد. اکنون هم تا بتوانم به هر وسیلهای که باشد این کار را خواهم کرد. ۳ - هجرت به مدینهبه نظر میرسد ابومعبد و همسرش پس از این ماجرا به مدینه مهاجرت کرده باشند. در نقلی آمده است که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به ابومعبد فرمود: من دجال را دیدم او شبیهترین مردم به اکثم بن ابیالجون بود. اکثم گفت: آیا این امر به من ضرر میزند فرمود خیر چون تو مومنی و او کافر. این نقل و همچنین هجرت و اسلام همسرش گفتار سابق را تایید میکند. و در نقلی دیگر شبیه نقل سابق آمده است، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «من در آتش عمرو بن لحی را دیدم... او اولین کسی بود که دین ابراهیم (علیهالسّلام) را تغییر داد... و بت نصب کرد شبیهترین افراد به او اکثم بن ابیالجون میباشد، اکثم گفت آیا این امر به من ضرری میزند؟ حضرت فرمود خیر تو مسلمانی و او کافر بود.» ابن عبدالبر قائل است حدیث اول (شباهت اکثم به دجال) صحیح نیست. شیخ طوسی ابومعبد را از اصحاب رسول خدا ذکر کرده است. ۴ - روایت حدیثمنابع ابومعبد را به عنوان یکی از راویان نیز ذکر کردهاند و معتقدند روایت مشهور مهمانی شدن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نزد اممعبد را او ذکر کرده است. از جمله فرزندان او میتوان به معبد، نصر، و دختری به نام خلدیه اشاره کرد. ۵ - پانویس۶ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ابومعبد خزاعی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۰۳/۱۲. ردههای این صفحه : اصحاب پیامبر | مقالات پژوهه
|